فضای مردموار از نظر محمد صالحعلا تهدیدی برای شعر و ادبیات فارسی به حساب نمیآید و ما را در بلندای هنر و ادبیات قرار داده است.
« محمد صالحعلا » بازیگر،شاعر،نویسنده،مجری تلویزیون،فیلمساز و ترانهسرا در خصوص وضعیت فعلی شعر و ادبیات فارسی به خبرنگار پایگاه خبری دیباچه گفت: به نظر من امروزه وضعیت شعر و ادبیات فارسی قابل قبول است.شاید در این روزگار افرادی چون فردوسی،مولوی،حافظ و سعدی را کم داشته باشیم اما بارقه این پیوست که افراد بسیاری همچون فروغ فرخزاد و شاملو داریم و داستاننویس ،نمایشنامهنویس و مترجمهای خوب هم ظهور کردند البته در این حوزه هم هنوز افرادی چون گلشیری،بیضایی ،نعلبندیان و ساعدی کم هستند اما به نظر من شعر ایضا ادبیات،داستان البته رمان کمتر و نمایشنامهنویسی در وضعیت مطلوب دورانی هستند.
او افزود:میخواستم در پاسخ این سؤال که امروزه چه چیزهایی شعر و ادبیات ما را تهدید میکنند،بگویم هماکنون فقط ویروسها شعر و ادبیات فارسی را تهدید میکنند اما دیدم ویروسها در همه دورانها وجود داشتند.آنها در دوره فردوسی و حافظ هم بودند و کار خودشان را میکردند.در آن زمان نیز مثل امروز قلمداران ادبیات و شعر همچنان به کار خودشان ادامه میدادند.
این شاعر بیان کرد:شما اشاره کردید که برخی از صاحبنظران در سالهای اخیر فضای مجازی را تهدیدی برای کتاب و شعر و ادبیات فارسی میدانستند.من در وهله نخست به شما پیشنهاد میکنم به جای اصطلاح فضای مجازی از عبارت فضای مردموار استفاده کنید.
صالحعلا ادامه داد: از نظر من که کامپیوتر و وبگاه اینترنتی ندارم، فضای مردموار تهدیدی برای شعر و ادبیات فارسی به حساب نمیآید و پدیده مغتنمی است.در اینجا بگذارید یک داستان با مزه را برای شما بگویم.وقتی سینما وارد زندگی مردم جهان شد،صاحبنظران محترم گفتند ای وای.سینما موجب نابودی تئاتر میشود.اما آنطور نشد.اتفاقا هنر تئاتر پس از روی کار آمدن و رونق گرفتن سینما به اعتلای خودش رسید.
بعدها تلویزیون قدم به زندگی مردم گذاشت.باز صاحبنظران نازنین گفتند ای وای.سینما و تئاتر با آمدن تلویزیون نابود میشوند در حالی که تلویزیون به نظر من نه تنها تئاتر و سینما را نابود نکرده است در برخی از کشورها بیشترین خدمت را به تئاتر و سینما داشته البته تلویزیون سینما نیست و برای تولید فیلم سینمایی اختراع نشده است.تلویزیون یک وسیله سرگرمکننده است که در عین حال میتواند مُبَلِغ تئاتر و سینما باشد.
منظورم این است که فضای مردموار نیز بزرگترین خدمت را به زیباییشناسی ،هنرها و ادبیات کرده است.من به یاد دارم که در گذشته هر کسی میخواست نامهای به ادارهای بنویسد مدتها با کاغذ سفید و قلمش درگیر بود زیرا نمیدانست چگونه نامه را آغاز کند.الآن من میبینم که خدا را شکر همه مردمِ ما شبانه روز در حال نوشتن هستند.این خیلی کار بزرگی است که فضای مردموار کرده است.
او بیان کرد:من از همه دنیا بیخبرم اما هر خبری را که مایلم دلبری کنم و به فرد دیگری بگویم،میبینم که فرد مخاطبم پیشتر از من از آن موضوع مورد نظر خبر دارد.این که ما از همه چیز خبر داریم،خیلی نکته مهمی است.
به نظر من فضای مردموار ما را در مسیر روزانه هنر و ادبیات قرار داده است.من از طریق این فضا آثار دوستانم را میبینم .
این نویسنده تأکید کرد:من امروز بینیاز از فرهنگ لغت هستم اما هنوز بینیاز از کتاب نیستم.کتاب به شکل کاغذ همچنان ذائقه فرهنگی ما است که سخت میتوان آن را از عادتهایمان کنار گذاشت اما به نظرم فضای مردموار، بلندترین پلکان اعتلای شعر و ادبیات در جهان امروز است و اگر امروز مولوی و حافظ بودند،غزلیاتشان را به این وسیله منتشر میکردند و اگر ناظران عزیزی که نگران فرهنگ جامعه هستند،درز درب را برای رفتوآمد هوای تازه باز بگذارند،بد نیست البته هر پدیده نویی اولین بار و مشکلاتی دارد.هر پدیده یک نخستین باری دارد و فرهنگ یک پدیده زمانبر است. زمان موجب میشود که بیشتر از این بتوانیم در حوزههای ادبی و شعر از فضای مردموار استفاده کنیم.
-اکثر اهالی قلم و ادبیات معتقدند که اگرچه همهگیری ویروس کرونا زندگی بشر را مختل کرده است.اما فرصتی برای مطالعه و خلق آثار ادبی برای آنها به حساب آمده است.شما در دو سال گذشته چه کردید؟
من در این دو سال خیلی غصه خوردم یعنی بخشی از کار روزانهام آه کشیدن و غصه خوردن به خاطر هموطنانی که از دست میدادیم،بود اما به قول نیما یوشیج که میگوید " شعر من مایهاش در رنج است" متوجه شدم رنج نیز پدیده مبارکی است و نگارش رُمان مفصلی را شروع کردم که اصلا نمیدانم چه زمانی تمام میشود.در همین مدت تلاش کردم سر و سامانی به مجموعه داستانهای کوتاهی بدهم که ناشر محترمی میخواست آن را چاپ کند.من از آن ناشر خواهش کردم مجموعه داستان را به من برگرداند تا سر و شکل تازهای به داستانها بدهم و عنوانش را به«بوسههای صدادار»تغییر دهیم.
در 2سال گذشته مانند همیشه شعر نوشتم و هر روز که بیدارتر میشوم کوشش میکنم کار نویی بنویسم اما گاهی شعر لج میکند و جلو نمیرود.در کل من برخلاف دیگران کار مهمی نمیکنم.
-رمانی که در حال نوشتناش هستید درباره چیست؟
داستان این رمان درباره فردی است که در همین دوره همهگیری ویروس کرونا اگرچه ازدواج نکرده دلش میخواهد یک نوه دختر داشته باشد.او در عالم خیال به آرزویش میرسد اما در عالم خیال آرزوها چنان که پیش پیش پیشبینی میکنیم اتفاق نمیفتند چنان که این نوه در عالم خیال هم پسر با مزه و شیطانی است.زندگی آن پسر و پدربزرگش،یک داستان شورانگیز و دلبرانه است که زندگیشان همواره در روز میکذرد.پدربزرگ و پسر بچه با همکاری یکدیگر تاریکی را روی شبها میکشند. نوشتن این رمان بسیار کند پیش میرود.
-عنوان اولیهای برای این رمان انتخاب کردهاید؟
بله.برای اینکه بدانم اثرم را باید با چه اسمی صدا کنم،عنوان اولیهای برایش انتخاب کردم.«شکفتن گلی بیرون فصلها».
-مجموعه داستانهای«بوسههای صدادار»الآن در چه مرحلهای است؟
میدانید که من هیچ وقت کتاب نمینوشتم و نمیخواستم بنویسم.واقعا اگر عمران صلاحی به من تشر نزده بود و من را دعوا نکرده بود،هیچ وقت نمیخواستم به جز کتاب سفیدی که ترجمه کرده بودم،کتاب دیگری بنویسم اما ناشر نازنینی حرفهایی را که در تلویزیون و رادیو میزدم و داستانهایی را که در نشریات مینوشتم ،جمعآوری،سجاوندی و ویراستاری کردند و به شکل کتاب درآوردند.
«بوسههای صدا دار»مجموعهای از هفت یا هشت داستان کوتاه است و منتظرم اردیبهشت ماه برسد تا برای انتشار آن خیزی بردارم.این مجموعه داستان هماکنون در مرحله فضولی کردن نویسنده در اثرش است زیرا همانطور که میدانید وقتی هر اثری منتشرمیشود،دیگر از حوزه اختیار مؤلف خارج میشود.در آن زمان مخاطبان برداشتهای گوناگونی از اثر دارند و هیچ نویسندهای قادر نیست خود را پیوست اثرش کند و به مخاطبانش بگوید از نوشتن اثر مورد نظر چه منظوری داشته است بنابراین من تصمیم گرفتم تا زمانی که میتوانم و هنوز «مجموعه داستانم»چاپ و منتشر نشده است،هر کاری که از دستم برمیآید برای انتقال بهتر پیام انجام دهم.
-ما روز سینما را به تازگی پشت سر گذاشتهایم.از نظر شما که تجربه کارگردانی و بازیگری را دارید،سینمای کشور ما الآن چه وضعیتی دارد؟
من در این سالها چنان زلف گرهزدهای با سینما ندارم که بتوانم سینمای کشورمان را نقد کنم .واقعیت این است که دیگر امیدی به سینمای دراماتیک ندارم و فیلمهایی که میبینم اغلب در سمت سینمای مستند هستند.احساس میکنم فیلم سینمایی دراماتیک دیگر من را نجات نمیدهد و دلیل آن را نمیدانم.
آمریکاییها هوشمندی کردند و موضوعات واقعی را دراماتیزه کردهاند و این خیلی کار موفقی است.
من با تماشای فیلمهایی که جوایز جشنوارههای مختلفی چون اسکار را بردهاند متوجه میشوم که اکثر آنها براساس داستانهای واقعی نوشته شدهاند.زندگی واقعی از همه نمایشها زیباتر و منطقیتر است.زیباترین عشق در زندگی واقعی است و انسان نقش اول آن را بازی میکند.ما الآن در حوزه رماننویسی افرادی چون احمد محمود ، دولتآبادی و گلشیری را کم داریم.من از سینمای دراماتیک کشورمان ناامید هستم.
گفت و گو از : نسرین خدایاری